سلام خدمت همه دوستان، حال و احوالتون چطوره؟
یکی دو روز پیش با بچه های مهراب رفتیم پادگان قدسِ دزفول، جاتون سبز کلی برنامه و نشست داشتیم
دکتر سعد، دکتر یامین پور و دکتر سنگری باهامون بودن و گپ و گفت دوستانه ای داشتیم
نماز ظهر و عصر رو هم به اقامه امام جمعه شهرمون حجت الاسلام و المسلمین سید محمد علی قاضی دزفولی خوندیم.
دکتر سنگری راجع به لزوم کار تشکیلاتی فرهنگی
دکتر یامین پور رصد فرهنگی روز کشور
و دکتر سعد هم راجع به معضلات فرهنگی شهرستان صحبت کردن
و دکتر سعد هم راجع به معضلات فرهنگی شهرستان صحبت کردن
یه چیزی به اسم تریبون آزاد هم داشتیم اما شباهتش بیشتر به سخنرانی بود ( آیکون چشمک )
حرف جالبی که از دکتر سعد یادم مونده این بود که می گفت دخترا باید به اینا اهمیت بدن:
اخلاق، اخلاق، اخلاق
درس، درس، درس
هنر، هنر، هنر
دکتر سنگری هم می گفتن:
موقعیت ها هیچ وقت امکانات را نمی سازند، بلکه کار ما، امکانات را می سازد
میگفتن که نباید از کار ترسید، چرا که هیچ کس در ساحل شناگری یاد نمی گیرد.
دکتر یامین پور هم حرف خوبی میزند، میگفت که شما نمیخواید انقلابی کنید که کشور رو تکون بدید ( نَ که حالا می تونیم :) ) شهر هم بیخیال، اول از خودتون و کانونتون شروع کنید و یواش یواش پیش برید.
و یه چیز قشنگی رو که در قالب سه کلمه گفتن این بود: ما به دانشجویِ دغدغه مندِ حزب الهی احتیاج داریم...
خلاصه یه از صبح تا شب خوبی رو داشتیم ، آخرش هم بهمون شربت شهادت ( خیلی جو گیر نشو، آبلیموی خودمونو میگم ) هم دادن.
اما من بهترین چیزی رو که دوست داشتم و چندین ساله که شب و روز باهم بود رو اونجا گم کردم، اونم پلاک یا ابوالفضلم بود :(
نویسنده: میثاقی نو