سلام
عجب ماجرایی بود که من شاهد و نظاره گرش بودم، یعنی از صبح تا حالا به جای ذکر سبحان الله دارم میگم خدا بیامرزه بابای اونی رو که تکنولوژی رو اختراع کرد تا من اینقد الافی نکشم تو صف..
خیلی وقته که بانک نرفته بودم، تقریبا میشه گفت که همه ی کارهامو از تو خونه و از پشت یه شیشه که رو به دنیای مجازی باز میشه و با زدن چندتا دکمه انجام می دادم.اما امروزبه دلایلی بعد از مدت ها پام به بانک باز شد، فکر می کردم اکثر مردم مثل من از تو خونه و با سیستم کارای بانکیشون رو انجام میدن، اما.....
چند قدمی مسیر را طی کردم، به درب بزرگ و اتوماتیکی رسیدم که با نزدیک شدنم بهش خود بخود به احترامم باز شد( دییی ). ابتدای درب ورودی دستگاهی جلوم سبز شد، تو رو خدا ببین کارمون به کجا رسیده که بایستی اجازه رفتنم پای میز و صندوق بانک رو از اون می گرفتم
سلام به همه ی دوستان گلی که در این دنیای زیبا و بیکران مجازی هستند
دوستانی از سراسر این دنیای خاکی از شرق تا غرب،از شمال تا جنوب ووو
چند روزی هست دارم به این فکر می کنم که چرا ما گاهی خالقمون رو فراموش می کنیم
هفته پیش استادم داشت میگفت که خداوند واجب الوجود است..به محض شنیدن این سخن،موج سوالات تو سرم مثل سربازا رژه می رفتن،مثلا چرا به خداوند واجب است تا بیافریند؟؟ اصلا مگه میشه چیزی هم بر خداوند واجب بشود؟؟یا اینکه چه کسی بر خداوند واجب کرده؟؟
داشتم تو فکر و خیالم مثل موش کارتون از یاد رفته غرق می شدم که یهو با بالا رفتن صدای استاد به خودم امدم..شنیدم که داشت میگفت:
اگر دانشمند خوش بیانى سخن گفت، نباید پرسید چرا سخن گفتى؟! زیرا علم و بیان او اقتضا مىکندکه یافتههاى علمى خود را ارائه دهد.
امّا اگر این دانشمند با آن همه کمالات ساکت شد و یافتههاى خود را کتمان کرد، زیر سؤال مىرود که چرا نگفتى؟
خداوندِ قادر حکیم مهربان که مىتواند از خاک، گندم و از گندم، نطفه و از نطفه انسانِ کاملى را
بیافریند، اگر نمىآفرید جاى سؤال بود که چرا قدرت خود را به کار نگرفتى و چیزى نیافریدى؟
شنیدم که میگن دنیا به تلافیه...یعنی هر کاری تو این دنیا مثل قانون عکس و عکس العمل اون فیزیکدانه،چی بود اسمش؟!آهان نیوتون هست..
پس این نامردی که ما همیشه و به خصوص سی روز ماه رمضان را مهمان خدا باشیم و اصلا خدارو مهمان خود نکنیم
سلام
از بچگی یادمه هر وقت تو کارام مشکلی پیش می امد یا از پس کاری بر نمی امدم، مامانم بهم می گفت: تسبیحات بگو
گفتم تسبیحات؟! آره تسبیحات، بلدی که، همون که34 تا الله اکبر داشت، 33 تا الحمد الله، و 33 تا سبحان الله. آهان، اره یادمه، از بس خسته بودم و درمونده از کارام، حاضر بودم هر کدوم از ذکرها را 100بار بگم اما اون تاثیری که مامان ازش حرف میزد رو ببینم.اما میگفت به اندازه بگی ها
سلام به همه ی دوستای خوبم
چند روزی هست که خسته و بی حوصله هستم
اما دلیلش رو هم نمی دونم ...
همش با خودم میگم ای کاش کسی بود تا بجای من تلاش کنه...
کسی باشه و زحمت بکشه و من راحت باشم...
کاش یکی باشه تا سختی کارو بر من آسون کنه...
امروزم بدون هدف خاصی داشتم داخل اینترنت گشت می زدم و داستان می خوندم...
چشام به صفحه بود و دستم روی دکمه موس،
به ظاهر میشه گفت که پای لب تاب بودم اما..
اما،اما حقیقتش این بود که گرم افکارخودم بودم و هنوز داشتم به ای کاش هام فکر می کردم..
من به کار با رایانه و نوشتن عشق و لذت خاصی دارم..
حتی وقتی نوشته هام بیخود و بی مضمون هم باشن بازم خوشحالم..
اما نمی دونم چرا از این وبلاگ و نوشتن دارم دور میشم،شایدم دارن دورم می کنن..
اما اصلا دلم نمیخاد که مثل پروانه این قصه بشم
یادش بخیر همیشه انتخاب برام سخت بود،بچه که بودم ازم می پرسیدن مامانتو بیشتر دوست داری یا باباتو؟ یا اینکه یه ابنبات و یه پفک میگرفتن جلوم و میگفتن یکی رو انتخاب کن، چند بار دستم به سمت یکی پیش میبردم و دوباره پس میکشیدم، یه نگاهی به خوراکی ها و یه نگاهی به مامان می کردم و می گفتم میشه دوتاشو بردارم؟؟
سلام
چند روزیه که دلم گرفته، هوای نوشتن دارم اما نمی دونم از کجا باید بنویسم، نه تنها دل من بلکه خودکارمم نای نوشتن نداره
هر بار که که میخام بنویسم دستمو سمتش ازاد می کنم اما یا جوهرش دل به نوشتن نمیده یا حرفای من جاری نمیشه ...
برگشتم بهش گفتم چته؟ آخه چی شدی که این طور از خودتو و دنیا (دنیا اسم شخص نیستا، اخه یکی ازم پرسید از کی ناراحتی تا برم حالشو جا بیارم، گفتم دنیا.رفت و برگشت گفت انگار رفته، هر چی صداش کردم بین بچه ها نبود، با اینکه پَپه بازی دراورده بود اما چند دقیقه ای حال و هوام بهتر شد: دی ) بیزار شدی؟
شروع کرد به حرف زدن، هر حرفیش حکایت از یه بغض بود. دوست داشتم هر طور شده کمکش کنم بالاخره رفاقت برا این جور مواقعه نه فقط خوشی
سلام
تا حالا به این فکر کردی که چقد خوبه وقتی آدم میشه بیاد پشت میزش بشینه و بدون کاغذ و قلم، فقط با فشار دادن چند دکمه شروع کنه به نوشتن کنه
یه صفحه ای جلوت میاد که انتها نداره و یه خودکاری داری که رنگش تموم نمیشه
یه جورایی مثل حرف زدن با خداته، هر لحظه که اراده کنی و هر چی که دل تنگت بخاد میتونی به زبون بیاری و با خدات شروع به حرف زدن کنی، چرا که اون هواتو داره و بینا و شنواست
امام صادق علیه السلام می فرمایند :
عمل خالص آن است که نخواهی جز خدای عزیز وجلیل کسی برآن تو را ستایش وتمجید کند.
سلام
"اخلاص"، این کلمه ای است که چند وقته ذهن منو مشغول کرده
خیلی وقتا شده وقتی میخوایم مثلا کار خوبی انجام بدیم، میگیم : تف به ریا، اما من فلان کارو انجام دادم..
اما ایا واقعا تا بحال به این کلمه خالصانه فکر کردیم، این که اصلا به چه معنی است؟
میشه در یه کلام گفت که : اخلاص یعنی برای خدا بودن، هر عمل و کاری که انجام میدیم فقط برای رضای خدا باشه.
وقتی کار ما برای خدا باشه ، هر چند هم که کوچیک باشه اجر و کیفیت خودشو داره
فقط باید مواظب باشیم که دچار ریا و ظاهر فریبی نشیم و دنبال شهرت بیجا نباشیم.
من همیشه فکر می کردم که زنبور عسل از همون ابتدای افرینشش، عسل تولید میکرده
اما امشب متوجه شدم که اینطور نبوده، ماجرا از این قرار بوده که :
وقتی نمرود آتش رو بر حضرت ابراهیم روشن میکنه، زنبور دهان خود رو از اب پر میکنه و بر آتش می ریزه
جبرئیل ازش می پرسه چرا این کارو میکنی، آتش در مقابل اب دهان تو خیلی بزرگتره
زنبور میگه: من باید به اندازه ای که توان و قدرت دارم کمک کنم
و همین کار زنبور که از روی اخلاص و محبت بود ، نزد خداوند بسیار نیکو بود و آب دهان زنبور را به عسل تبدیل کرد.
خدا کند که از این به بعد حتی خوابیدن و راه رفتن و کار و زندگیمون و... همه برای رضای خداوند باشه.
.:. میثاقی نو .:.
و من الله توفیق
92/6/23
سلام
تا حالا چند بار پیش امده که وقتی پای تلویزیون هستی، وسط یه برنامه ای که خیلی دوستش داری، و دل تو دلت نیست که ببینی بعدش چی میشه..یهو زیرنویس میاد: پیام های بازرگانی10 دقیقه؟
حالا بعد از کلی اوف و کف که چرا برنامه رو قطع کردید، ببینید که داره این میان برنامه رو نشون میده:
مکن در مهمى که دارى شتاب زراه تاءنى عنان بر متاب
که اندر تاءنى زیان کس ندید ز تعجیل بسیار کس خجالت کشید
سلام به همه دوستان
عیدتون هم مبارک،امیدوارم دیشب رو خوش و بدون گناه سپری کرده باشید و البته پرخوری هم نکرده باشید:)
توجه:انسان از عجله و شتاب خلق شده ، ولى شما اى انسان ها! عجله و شتاب نکنید
دیشب وقتی بابام از سرکار امد خونه چند بسته شیرینی و چندتا ساندیس دستش بود
با ذوق و شوق وبرای تبریک عید دویدم سمتش، یه ساندیس داد دستم، منم زود پوست نی رو باز کردم و بدون معطلی ابمیوه رو سرو ته کردم تا سوراخش کنم
اما یهو به یه چیزجالبی برخوردم، قسمت پایینی ساندیس یعنی زیرش، جایی که معمولا از انجا ابمیوه رو سوراخ می کنیم
دیدم یه علامت قرمز عبور ممنوع بود و خظی درشت نوشته شده بود:
نه............!!اخه چرا از اینجا؟؟؟؟؟ این بسته محل مخصوص نی داره!!!
ادامه مطلب